بعد از اون دعوا و بحث حسابی تصمیم گرفتم کمتر خودمو درگیر این مسائل کنم و رفتم توی فاز عمق دادن به رابطمون

یک که نه چند لول بالاتر اومدم و سعی کردم احساسمو بهش برسونم

ناگفته نمونه که بعضی وقتا حس میکنم واقعا جنبه نداره و یه چیزایی میگه که در جوابش بلند میگم بی ادب! ولی سکوت میکنم و پی ام نمیدم

بیچاره مهدی رو تا الان خیلی زجرش دادم سر این مدل ارتباطم.

سه روزه که دستشو بازتر گذاشتم و تو این سه روز حس میکنم توی یه شیب عجیب احساسی افتادیم. حداقل من که شدیدا دلتنگشم.

از طرفی دانشگاها تا عید تعطیل شده و امیدوارم مدرسه ها تعطیل نشه که مجبور شه برگرده تهران

وقتی میدونم اونهمه دوره بیشتر حس میکنم نیست

چون حتا در دسترس نیست!

امشب یه چیزی گفتم اونم گفت پس باید همین ماه عقد کنیم!

منم گفتم اگ میتونی خانوادتو بیاری من مشکلی ندارم!

آقا گفت نه خب شما بیاید اینجا:/ همینم مونده والا

شرایط خیلی عجیبیه

هر دو حس میکنیم داریم روزهارو از دست میدیم

 

یعنی میشه تا عید یا حداقل عید عقد کنیم؟

کرونا تو با قلب ویرانه ی من چه کردی؟

چرا الان بجای خریدن حلقه و نومزد بازی باید خودمو حبس کنم تو خونه و هی دستامو بشورم؟


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها