حوصله مراسمی ک قراره اول تا آخرش معذب باشم و باکلاس بازی دربیارم رو ندارم

حوصله راه رو ندارم

و حوصله تهران رو ندارم

ترجیحم این بود ک اون تایم رو با دوستام یا مهدی بگذرونم

اما عروسی؟ ن!

تجملات عروسیشون برام هیچ جذابیتی نداره و اصن از تصورش حالم بد میشه

+ این تفاوت مرد ها با زن هاس یا من بیش تر از اون وابسته شدم؟

چرا نبودنش بهمم میریزه اما اون انگار براش مهم نیس؟


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها